محل تبلیغات شما



+و قصه ی منو تو وارد ۵سالگی میشه. 

منو تو کنار هم بزرگ شدیم، همه چیز وقتی شروع شد که من یه دختر ۱۷ساله بودم و تو فقط ۱۸سالت بود.وچقد سال به سال ذوق من بیشتر میشه از قشنگیش،از تدامومش

مامانم همیشه میگه خوشیاتو جایی جار نزن.نگران نباش جانم، من مدام برای پایداری عشقمون میون این همه صد رنگی دنیا و رابطه ها لا حول ولا قوه الا بالله میخونم

رفتم و دیدمش

 (.)

همه چی بهتر از اونی بود که بشه تصورش کرد

چقدر زندگی کردن باهات لذت بخش بود، چقد آیندم تو خونه نقلیمون میتونه قشنگ باشه. چقد همه چیز تو رمانتیک ترین حالت ممکنش بود.

من خوشبخت ترین دختر دنیا بودم، اما عمر خوشبختیم خیلی کوتاه بود.چه زود دنیای قشنگمون رو سرمون آوار شد عزیزترینم.


دوباره امروز بعد از مدتها فکر خودکشی به سرم زد،حتی توی نت هم سرچ کردم ک شاید بتونم کیسه ی خودکشی یا قرص برنج بخرم اما ۵۰۰ و حتی بیشتر پول میخواست و من الان این مقدارو ندارم.

 

 

پ ن: ۲۶روزه ک نیستی + دعوا با داداشم(دوسم نداره،منو میزنه و من تحمل اینجوری تحقیر شدنو ندارم)

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها